بی خبری!
دنیا عجب جایی شده!
چشمم رو باز می کنم!فشار و خستگی رو می بینم.ریش های بلند!سفیدی مو!اعتراف به اشتباه!دلم می گیره.تو وقتی تو محیطی راحت تر تحمل می کنی،اما از این دور سخته!غصه ام می شه!زدید و بردید!اخرش چی!چه قد راحت اعتماد افکار رو از دست می دید!وای!تخطئه!تخریب.
همه چی شده توهم.مخملی.همش به خاطر این که نخواستیم کوتاه باشه سقف خواستمون.نخواستیم بی رنگ باشه.سفید و سبز باشه!
"دنیای این روزای من درگیر تنهایی شده"
دنیای تو همیشه درگیر تنهایی بوده منتها الان داری حسش می کنی :)
این تنهایی کوتاهه و زود گذر مثل عمر ما وقتی درس یا کار شروع بشه از کسل بودن در میاین